گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 27
فجرمقدس 7







حوادث آخرین ماههاي پیش از ظهور مجتبیالسادة ترجمه محمود مطهرينیا اشاره در بخشهاي قبلی این سلسله مقالات با برخی
نشانههاي مخصوص سال ظهور امام عصر(عج آشنا شدیم و اینک به بررسی سلسله رویدادهایی میپردازیم که در آخرین ماههاي
پیش از ظهور آن حضرت رخ میدهد. حوادث ماه شعبان در این ماه روحیۀ آمادگی آمیخته به ترس و هراسی در جهان اسلام
نمایان میشود که ناشی از بروز آن دسته از جریانات سیاسی است که در یک عرصه با هم به تاخت و تاز مشغولند که از ماه رجب
به مرور رو در روي هم قرار گرفتهاند. به طور کلی دو جریان در این ایام در حال شکل گرفتن است جریان یاوران حضرت مهدي ع
ابقع فایق آمده و پس از این پیروزي با » اصهب و » (یمانی از یمن و سید خراسانی از ایران و جریان سفیانی که بر رقباي خویش
رومیان و یهودیان (غرب هم پیمان گشته است در ماه شعبان جریانات از هم جدا شده و مردم هم از کنار یکدیگر پراکنده میشوند
و به همین علت است که در احادیث نشانهها و حوادث دوران ظهور، خاورمیانه همانند میدان مبارزه و جنگهاي متعدد و با
کشتههاي بسیار ترسیم شده است ساکنان این منطقه هم که مسلمانان هستند در شرایط گرفتاري و سختی و ناراحتی به سر میبرند
که نتیجه عدم ثبات سیاسی کشورهاي منطقه است و به زودي هم آتش جنگ جهانی بزرگی برافروخته خواهد شد. ابوبصیر نقل
میکند که از امام صادق ع درباره ماه رجب پرسیدم حضرت فرمودند: پیش از اسلام (دوران جاهلیت آن را یعنی ماه رجب را
بزرگ میشمردند و در آن جنگ نمیکردند (نام آن را ماه خالی از نداي جنگ نهاده بودند). ابو بصیر میگوید: پرسیدم شعبان
امور در آن از هم جدا میشود؛ (ماه رمضان چطور؟ ماه خداوند تبارك و تعالی است که در آن به نام صاحب شما، حضرت
مهدي ع ، و پدرش ندا در دهند. شوال در آن مردم پراکنده شوند. ذيالقعده در آن مینشینند؛ ذيحجۀ آن ماه خون است
پس محرم (چطور خواهد بود؟) در آن حلال را حرام کرده و حرام را حلال میگردانند. صفر و ربیع الاول و الثانی ؟ در آن
ننگی (مرگ زشت (وحشتناك و امري عظیم خواهد بود. جمادي (الاول و الثانی ؟ از ابتدا تا انتهایش فتح و پیروزي است 1 ابو
حمزه ثمالی از قول امام باقر(ع نقل کرده که فرمودند: وقتی شنیدید که مردم شام دچار اختلاف شدهاند، از آنجا فرار کنید که فتنه
و کشتار به جانش افتاده است گفتم به کجا فرار کنیم فرمودند: مکه بهترین جایی است که مردم بدانجا بگریزند. 2 در روایتی که
صفحه 21 از 45
در روضۀ الکافی آمده و این رویدادها را توصیف کرده و مردم را متوجه وظایفشان در آن زمان و شرایط میکند آمده است وقتی
ماه رجب شد با نام خداوند متعال روي کنید و اگر دوست داشتید که تا شعبان به تأخیر بیندازید، ضرر نمیبینید و اگر دوست
داشتید که در میان اقوام و خویشانتان پناه بگیرید (روزه بگیرید) شاید براي شما بهتر (محکمتر) باشد سفیانی هم به عنوان یک نشانه
براي شما کافی است 3 در این حدیث اجازه داده شده است که شتاب کردن در مسافرت تا پایان ماه رمضان به تأخیر انداخته شود.
و امام باقر(ع براي راهنمایی کردن شیعیان خویش در قسمتی از آن حدیثی طولانی چنین فرمودهاند: سفیانی براي شکنجه کردن
دشمنان شما کافیست و او از جمله نشانههایی براي شماست (براي فهم نزدیکی ظهور). علیرغم اینکه این فاسق شورش کرده شما
یک یا دو ماه پس از خروج او از جاي خود تکان نخورید؛ ناراحتی به شما نخواهد رسید تا اینکه جمع زیادي از غیر شما (غیر
شیعیان را بکشد (اشاره به معرکه قرقیسیاست . برخی از اصحاب گفتند: با عیال (زن و فرزند) خود در آن زمان چه کنیم فرمودند:
مردان خویش را از سفیانی پنهان کنید؛ چرا که او کینه و حرص شیعیان را به دل دارد ولی زنان انشاءالله ناراحتی به آنها نخواهد
رسید. پرسیدند: پس مردان به کدام سو خارج شوند و از دست او به کجا فرار کنند؟ فرمودند: در مدینه چه میتوانید بکنید در
حالی که سپاهیان آن فاسق بدانجا روي میکنند. ولی شما به مکه بروید که محل اجتماع شما آنجاست و فتنۀ او به مدت حمل یک
زن یعنی 9 ماه طول میکشد و انشاءالله بیش از این اجازه نخواهد یافت 4 حوادث ماه رمضان در این روزها امت اسلامی به خاطر
جنگها، فتنهها و کشتارها ضعف سیاسی جدي پیدا کرده و قواي بیگانه (رومیان هم وارد منطقه شدهاند. نشانههایی در آسمان
پدیدار شده است که امید را در دل مؤمنین شکوفا کرده و از این پس جریان حضرت مهدي ع اصلیترین اشتغال ذهنی مردم سراسر
زمین میشود؛ چرا که این آیات و دلایلی که در این ماه نمایان میگردد به حدي است که بشریت نمیتواند از آن چشمپوشی کند
مانند: 1 خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی در زمان غیر عادي یکی از مظاهر قدرت الهی که در قالب سنن معجزات جلوهنمایی کرده
و اشارة مخصوصی را براي توجه آن دسته از مؤمنان که مخلصانه منتظر ظهور بودهاند به ارمغان میآورد، کسوف خورشید در روز
سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان و خسوف ماه در بیست و پنجم همان ماه است علت پدید آمدن این دو نشانه پیش از ظهور که
خلاف روال عادي بوده و از اول خلقت آدم تا آن زمان نمونهاش دیده نشده از این قرار است الف رسوخ و عمق یافتن نظریه
ثعلبۀ ازدي از امام باقر(ع » . مهدویت و اعتقاد به حضرت در میان تمام مسلمانان ب متوجه کردن مؤمنان مخلص به نزدیکی ظهور
نقل کرده که فرمودند: دو نشانه پیش از ظهور قائم ع خواهد بود: خورشیدگرفتگی در نیمه ماه رمضان و ماهگرفتگی در آخر آن به
حضرت عرض کردم یابن رسولالله خورشید در انتهاي ماه کسوف میکند و ماه در نیمۀ آن خسوف حضرت فرمودند: خودم
ورد بن زید اسدي » میدانم چه میگویم این دو نشانهاي است که از زمان فرود آمدن آدم (از بهشت به زمین سابقه نداشته است 5
کمیت هم از آن حضرت ع نقل کرده که فرمودند: پیش از این امر (ظهور) ماه گرفتگی خواهد بود؛ که پنج روز مانده (به » برادر
انتهاي ماه و خورشید گرفتگی در روز پانزدهم که هر دو در ماه رمضان خواهد بود و به این ترتیب حساب منجمان به هم میریزد.
ابوبصیر هم از امام صادق ع نقل میکند که حضرت فرمودند: نشانۀ قیام حضرت مهدي ع کسوف خورشید در بیست و سوم یا
چهاردهم ماه رمضان است 6 خسوف ماه معمولًا به جهت قرار گرفتن زمین در میان خورشید و ماه رخ میدهد که زمان آن هم در
نیمۀ ماههاي قمري است کسوف خوشید هم غالباً زمانی مشاهده میشود که ماه بین زمین و خورشید قرار گیرد و زمان آن هم در
آخر ماههاي قمري است چنین حادثهاي (که دچار بدأ 7 هم نخواهد شد) در زمانی غیر از زمان عادي آن بنا برگفته روایات با
فرض احتمالات زیر ممکن میشود: احتمال اول این قضیه معجزهگونه و از طریق یکی از اسباب و علل عادي (وناشناخته انجام شود.
البته با اختلافی ساده و آن هم آگاهی ما از زمان وقوع آن است که البته طریقه حدوث این اعجاز یا کیفیت شکلگیري را
نمیتوانیم تصور کنیم و همین قدر کافی است که بدانیم این معجزه انجام میشود و آن هم معجزهاي که از زمان هبوط حضرت
آدم ع تا کنون سابقه نداشته است و لذا محاسبات ستارهشناسان را برهم میزند. احتمال دوم به واسطۀ ممانعت جسمی بزرگ رخ
صفحه 22 از 45
میدهد. ممکن است یکی از اشیاء سرگردان در فضا (بنا بر گفته دانشمندان به منظومۀ شمسی نزدیک شده و با قرار گرفتن در
مقابل خورشید مانع رسیدن آفتاب به زمین شود و کسوف پس از ده روز پیش بیاید و همین شیء در اواخر ماه هم که ماه به شکل
هلال دیده میشود در برابر آن قرار گیرد و بر حسب سرعت و حجم آن شیء خسوف کلی یا جزیی رخ دهد. از جمله نشانههایی
که براي ظهور ذکر شده است و بیارتباط با این بخش از مطالب نیست این است که نور خورشید از زمان طلوعش تا 23 از روز
ناپدید میشود که این به جهت آن است که شیء فضایی بین خورشید و زمین قرار گرفته و به مدت 23 از طول روز مانع رسیدن
آفتاب 8 به زمین میشود که بالطبع با کسوفی که از یک تا سه ساعت طول میکشد، متفاوت است احتمال سوم به جهت تغییرات
درونی خود خورشید. تعبیر علمی این مطلب از این قرار است که ممکن است انفجارهاي عظیم یا تغییرات فیزیکی خاصی در
خورشید پدید آید طوري که مدت مشخصی اشعه خورشید به اطراف پراکنده نگردد و یا اینکه انفجارهاي پشت سر هم ماه رمضان
در خورشید، کسوف اواسط ماه را به دنبال داشته باشد و در آخر ماه که از ماه هلالی بیش پیدا نیست خسوف را؛ که این احتمال
نزدیکترین و جديترین احتمالات است خصوصاً اگر این دو را به آیات و نشانههایی که از آسمان است و در بحث حوادث ماه
رجب به آنها پرداختیم ضمیمه کنیم میتوان آنها را هم با این احتمال توجیه کرد: توقف خورشید در زمان سفیانی ممکن است که
ناشی از انفجاري قوي در خورشید باشد که مانع حرکت کردن خورشید شود یا حرکت آرامی که مانند بازگشت عمل آن براي
مدت دو یا سه ساعت باشد یا ظاهر شدن بدنی نمایان در قرص خورشید (از جمله حوادث ماه رجب هم ممکن است ناشی از
انفجاري قوي در خورشید باشد که وقتی در سطح خورشید گسترش یابد به شکل سینه و صورت انسان به نظر برسد. دانشمندان
متأخر به حدوث چنین جریانی در خورشید که در حدیث هم میتوان تأکید بر چنین مطلبی را یافت اشاره کردهاند. امیرالمؤمنین ع
طی حدیثی طولانی پس از ذکر صیحه و نداي آسمانی ماه رمضان (در بیست و سوم ماه میفرمایند: از فرداي آن هنگام ظهر
خورشید رنگارنگ و سپس زرد شده و در نهایت سیاه و تاریک میشود. 9 تاریکی خورشید خود دلیل روشنی است براي وقوع
خسوف ماه در روز (بیست و پنجم آن ماه رمضان و شاید این تفسیر بهترین تفسیر علمی و نزدیکترین احتمال به واقعیت باشد که
احدي پیش از این بدان اشاره نکرده است و پس از تفکر جدي و عمیق در باب نشانههاي ظهور و آیات آسمانی که الزاماً نباید این
؛ حوادث معجزه باشند، حاصل شده است 10 ماهنامه موعود سال ششم شماره 36 پینوشتها : 1 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 272
، 3 . بحارالانوار، ج 52 . 2 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 271 ؛ السفیانی فقیه ص 123 . بشارةالاسلام ص 142 ؛ بیانالائمه ع ، ج 2، ص 686
5 . الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 374 ؛ الغیبۀ نعمانی . 4 . الغیبۀ نعمانی ص 203 ؛ السفیانی ص 122 . ص 302 ؛ السفیانی ص 122
. ص 181 ، اعلامالوري ص 429 ؛ الغیبۀ شیخ طوسی ص 270 ، بشارةالاسلام ص 96 ؛ یومالخلاص ص 516 ؛ تاریخ مابعدالظهور، ص 118
7 . به زودي در همین مجموعه به . 6 . الغیبۀ نعمانی ص 182 ؛ بشارةالاسلام ص 97 ؛ تاریخ الغیبۀالکبري ص 479 ؛ یومالخلاص ص 517
10 . البته . 9 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 275 ؛ بشارةالاسلام صص 59 و 70 . مسأله بدأ خواهیم پرداخت 8 . الممهدون للمهدي ع ، ص 37
باید توجه داشته باشیم که خود مؤلّف در نهایت آن را احتمال میشمرد و هر چند هم که احتمال قوي باشد باز یقینآور نیست
بدین معنا که الزاماً نباید چنین باشد و امکان معجزه بودن این جریانات خالی از وجه نیست چرا که اگر بنا بود به هر حال این مطالب
به زودي تفسیر علمی آنها توسط دانشمندان آن عصر بیان شود که دیگر تعبیر کردن از آن به آیه (قرآن از معجزه به آیه تعبیر یاد
میکند) چندان موجه نمیباشد و مردم با اتکاء به گفته دانشمندان هیجان خود را نسبت به این جریان از دست داده و مسلمانان هم
به عنوان یک حادثه دهشتناك نماز آیاتی خوانده و از آن روي میگردانند و این با آنچه در ابتداي سخن دربارة دو دلیل حدوث
این دو حادثه گفته شد متناقض است به طور خلاصه باید گفت اگر بنا بود که این جریان فوراً تفسیر علمی آن بیان شود نخواهد
توانست آیه یا علامتی براي ظهور شمرده شود یا حداقل در احادیث دیگر لازم نبود این همه روي آنها تکیه شود و گذرا به آن
اشارهاي میکردند. واللهعالم (مترجم .
صفحه 23 از 45
همگام با یقین
1 به نگارش درآورده اند می گویند: شیعیان بعد از » مهدویت و احیاي دین « آقاي سروش در بخشی از مقاله اي که تحت عنوان
وفات امام یازدهم براي مدتی دچار حیرت شدند. تئوري امامت به آنها می گفت: امام باید همیشه در جامعه حی و حاضر باشد و
وجود او اساساً براي اداره اجتماع و هدایت مردم به راه راست است، لذا امام غایب از نظر آنها مقوله ناشناخته و تعریف ناشده اي
بود. به همین دلیل حدوداً یک قرن بر جامعه شیعه حالتی حاکم بود که مورخان شیعه و مورخان اسلام از آن به دوره حیرت تعبیر
کرده اند. در همین دوره حیرت رفته رفته معناي جدیدي از تئوري امامت در جامعه شیعه رویید. محتوا و درون مایه اصلی این
تئوري جدید این بود که لزومی ندارد امام با جسم و بدن خود در میان مردم حاضر باشد، همین قدر که عنایت و نظارتی بر مردم
داشته باشد، کافی است. چنین بود که ایده امام غایب متولد شد. پذیرش آنچه از این نویسنده محترم نقل گردید، نیازمند بیان
شواهد تاریخی است؛ زیرا براي اثبات هر فرضیه و یا ادعایی که قصد داشته باشد به تفسیر وقایع تاریخی بپردازد، استناد به وقایع
تاریخی ثبت شده ضروري است. به عنوان مثال می توان ادعا کرد که علت سقوط فرمانروایی هخامنشیان، وقوع طاعون و ضعف
دولت هخامنشیان بود و اسکندر مقدونی نیز با استفاده از این ضعف به ایران حمله کرد و باعث سقوط دولت هخامنشیان شد و خود
او نیز به علت ابتلا به همین بیماري درگذشت؛ اما، آیا آنچه ادعا شد، می تواند تفسیر درستی از علت سقوط پادشاهی هخامنشی
باشد؟ بدون تردید آنها که با تاریخ آشنایی نسبی دارند، پاسخ منفی به این سؤال خواهند داد؛ زیرا شواهد تاریخی از این نظریه
حمایت نمی کند. حال آنچه آقاي سروش در مقاله مزبور گفته اند، از اهمیتی بیش از تفسیر و تحلیل یک واقعه تاریخی صرف،
برخوردار است؛ زیرا در واقع تفسیر و تحلیل بخش مهمی از عقاید شیعیان است و هر شیعه آگاه و مؤمنی، همواره تأثیر عقیده به
مهدویت را، در رفتارها و کنش هاي فردي و اجتماعی خود، ظاهر می سازد و این اعتقاد، تأثیر خود را، در زندگی او نشان می
دهد. بنابراین نمی توان از کنار آنچه این نویسنده محترم ادعا کرده اند به راحتی گذشت. به منظور اینکه بیانات ایشان را با نقد و
محک تاریخ، آزمون کنیم، ناچاریم بخش هاي مختلف ادعاي ایشان را، جداگانه مورد بررسی قرار دهیم. 1 - شیعیان بعد از وفات
امام یازدهم براي مدتی دچار حیرت شدند. حدوداً یک قرن بر جامعه شیعه حالتی حاکم بود که مورخان شیعه و مورخان اسلام از
آن به دوره حیرت تعبیر کرده اند. الف - آمادگی به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی امام زمان(ع) در سال 255 ق. به دنیا آمدند و
در سال 260 ق. پدر ایشان، امام حسن عسکري(ع) به شهادت رسیدند و از آن زمان امامت پیشواي دوازدهم شیعیان آغاز گردید.
امامت صاحب الزمان(ع) به دو بخش غیبت صغري و غیبت کبري، تقسیم بندي شده است. زمان غیبت صغري از ابتداي ولادت
ایشان شروع می شود و از زمان به امامت رسیدن به مدت 69 سال، امام زمان(ع)، از طریق چهار نایب خود با شیعیان در ارتباط
305 ق.)؛ 3 - 1 - عثمان بن سعید عمري (متوفاي 265 ق.)؛ 2 - محمد بن عثمان (متوفاي 304 بودند که به ترتیب عبارت بودند از: 2
- حسین بن روح نوبختی (متوفاي 326 ق.)؛ 4 - علی بن محمد سَمفري (متوفاي 329 ق.). در واقع آنچه از آن به عنوان دوران
حیرت یاد کرده اند شامل 69 سال از غیبت صغري و 31 سال از غیبت کبري می شود. بدون تردید این سؤال در ذهن هر خواننده
اي نقش می بندد که حیرت مورد بحث، در مورد چه چیزي بوده است؟ چه واقعه جدیدي اتفاق افتاده بود که موجب حیرت شیعیان
شده بود؟ و آیا به راستی شیعیان آمادگی رویارویی با این پدیده جدید یعنی غیبت را نداشتند و یکباره با مواجه شدن با آن به
مدت یکصد سال دچار حیرت شدند؟! توجه به این نکته ضروري است که شیعیان براي غیبت امام زمان(ع) براساس شواهد
تاریخی، آمادگی کامل داشتند. بیان این نکته، نیاز به توضیح بیشتري دارد. در واقع بعد از امام هشتم(ع)، دیگر امامان معصوم، براي
همگان ظاهر نمی شدند، بلکه فقط براي خواص شیعه، آن هم در موارد خاص، ظاهر می شدند، حتی پاسخ سؤالات و رفع نیازمندي
هاي آنها را غالباً از پشت پرده، انجام می دادند تا شیعیان را براي غیبت امام مهدي(ع)، آموزش دهند و آماده کنند. 3 در پرتو همین
صفحه 24 از 45
تجربه و تمرین، غیبت امام براي شیعیان گران نبود؛ زیرا دوران تجربه برخورد با غیبت امام خود را از سر گذرانده بودند. بررسی
تاریخی اوضاع سیاسی - اجتماعی شیعه و پیشوایان آنها به ویژه در مدت امامت حضرت هادي و عسکري(ع) - از سال 220 تا
260 ق. به خوبی این واقعیت را نشان می دهد که سلاطین ستمگر - و نه خلفاي رسول اللَّه - بر طبق اخبار فراوانی که از پیامبر اکرم
و امیرالمؤمنین و فرزندانش رسیده بود، می دانستند مصلح موعود که قائم آل محمد(ع) است، از این خاندان ظهور و جهان را از
قسط و عدل پر خواهد کرد. و مهدي موعود(ع) کسی است که حکومت اسلامی واقعی را بر پایه توحید و برابري و برادري و
رعایت حقوق همه افراد، ایجاد خواهد کرد. بنابراین قدرت و سلطنت آنها، نابود شدنی است، و چون به خیال خام خود می
خواستند از تحقق آن حکومت عدل جلوگیري کنند، نسبت به ائمه معصومین(ع) ستم هاي فراوانی روا می داشتند و آنان را سخت
زیر نظر می گرفتند. در چنین شرایط اجتماعی و سیاسی خاص بود که امام هادي(ع) و حضرت عسکري(ع) به اجبار، زندگی
مخفیانه و کم معاشرت را پیش گرفتند. اختفاي آن دو امام که معلول شرایط سخت و فشار رژیم حاکم بود، این فایده مهم را نیز
داشت که حادثه مهم غیبت و ناپیدایی طولانی امام دوازدهم را براي شیعیان امري عادي و مأنوس گرداند و زمینه ذهنی مردم را
براي غیبت حضرت حجت بن الحسن(ع) آماده کرد. علی بن حسین مسعودي در کتاب اثبات الوصیه سخنی در این باره دارد که
امام هادي(ع) خود را از بسیاري از شیعه پوشیده می داشت و جز با اندکی از خواص مراوده نداشت. چون « نقل کردنی است: 4
امامت به فرزندش امام عسکري(ع) رسید با شیعیان از پشت پرده سخن می گفت، مگر در اوقاتی که براي بردنش به خانه سلطان بر
مرکب سوار می شد و آشکارا می گذشت، که همه او را می دیدند. این دوري گزیدن از عموم و پرده نشینی مقدمه غیبت صاحب
این نظریه را برخی .» الزمان(ع) بود تا شیعه به تدریج به پنهان بودن امامش عادت کند و با مسأله غیبت یکباره روبرو نشود
اندیشمندان معاصر نیز تأیید کرده اند حتی این دوري گزیدن را از برنامه هاي حساب شده امام هادي(ع) شمرده اند. 5 بنابراین
شیعیان خالص و نزدیک، هنگامی که با غیبت امام خود مواجه شدند کاملًا آمادگی داشتند و هیچگونه حیرت و تشویشی در آنها
راه نیافت. ب - سفیران آشنا مانع حیرت موضوع جالب توجه این است که اولین نایب خاص امام زمان(ع) یعنی جناب عثمان بن
سعید عمري (متوفاي 265 ق.) نه تنها نیابت ایشان را برعهده داشت بلکه قبل از امام زمان(ع)، همین وظیفه را در خدمت امام یازدهم
و قبل از ایشان، در خدمت امام دهم(ع) عهده دار بودند. 6 حتی امام حسن عسکري خبر داده بود که فرزند عثمان بن سعید عمري به
نام محمد، وکیل امام زمان(ع) خواهد بود. 7 در واقع شیعیان بعد از شهادت امام حسن عسکري(ع) ارتباط خود را از طریق همان
نایبی که می شناختند یعنی عثمان بن سعید عمري، با امام زمان(ع) ادامه دادند. و هیچگونه حیرتی نیز بر شیعیان و خاصان خاندان
نبوت مستولی نشد. یکی دیگر از عواملی که باعث می شد هیچگونه شبهه و شکی در ارتباط شیعیان با امام مهدي(ع) راه نیابد این
بود که توقیعات و پاسخ سؤالات آنها که از سوي آن حضرت به وسیله عثمان بن سعید و پسرش محمد به دست شیعیان می رسید، با
همان دستخطی نگارش یافته بود که در دوران حیات امام حسن عسکري(ع) نوشته می شد و مردم آن دستخط را دیده بودند و با
آن آشنایی کامل داشتند. 8 ج - آمادگی علمی راویان و محدثان شیعه که از زمان پیامبر(ص) و خاندان نبوت همواره احادیث
گوناگونی را در مورد غیبت امام مهدي(ع) شنیده و ضبط کرده بودند، قبل از به دنیا آمدن آن امام، کتاب هاي متعددي در مورد
ایشان و موضوع غیبت تألیف کرده بودند. بنابراین از لحاظ علمی و تئوریک نیز نزدیکان و شیعیان آمادگی مواجه با غیبت امام
زمان(ع) را داشتند. این موضوع مخصوصاً از زمان امام موسی بن جعفر(ع) وسعت بیشتري پیدا کرد و کتاب هایی درباره غیبت
نوشته شد و احادیث غیبت در آنها ثبت گشت. به عنوان مثال می توان به افراد زیر اشاره کرد که در مورد غیبت به تألیف کتاب
1 - علی بن حسن بن محمد طایی طاطري از اصحاب موسی بن جعفر(ع)؛ 2 - علی بن عمر اعرج کوفی از اصحاب اقدام کردند. 9
موسی بن جعفر(ع)؛ 3 - ابراهیم بن صالح انماطی کوفی از اصحاب موسی بن جعفر(ع)؛ 4 - حسن بن علی بن ابی حمزه که در
عصر حضرت رضا(ع) زندگی می کرد؛ 5 - عباس بن هشام ناشري اسدي (متوفاي 220 ق.)؛ 6 - فضل بن شاذان نیشابوري (متوفاي
صفحه 25 از 45
260 ق.) از اصحاب امام هادي و امام حسن عسکري(ع)؛ 7 - ابراهیم بن اسحاق احمري نهاوندي؛ 8 - حسن بن محبوب (متوفاي
224 ق.) که در حدود صد سال قبل از زمان غیبت کتاب مشیخه را تألیف و اخبار غیبت را در آن ضبط کرد. این آمادگی علمی
باعث شد که با شروع غیبت کبري دانشمندان شیعه در کتاب هاي خود به دفاع از امام دوازدهم و رفع شبهات مطرح شده از سوي
گروه ها و فرقه هاي مختلف برآیند و این سنت تا به امروز در بین عالمان دینی شیعه باقی مانده است. به عنوان مثال می توان به
319 ق.)، - مولفان و دانشمندان زیر اشاره کرد که برخی از آنها در زمان غیبت صغري نیز حیات داشته اند. 1 - شیخ صدوق، ( 302
2 - شیخ نعمانی (متوفاي 342 ق.) که در سال 313 ق. سفري به شیراز داشته است؛ مؤلف مؤلف کتاب کمال الدین و تمام النعمه؛ 10
436 ق.) - 4 - سید مرتضی ( 355 336 ق.) که کتاب فصول العشرة فی الغیبۀ را تألیف کرد؛ 12 - 3 - شیخ مفید ( 413 کتاب الغیبۀ؛ 11
447 ق.) او مؤلف کتاب تقریب المعارف 14 است. - 5 - شیخ تقی الدین ابی الصلاح حلبی ( 374 که کتاب المقنع را تألیف کرد. 13
460 ق.) که کتاب الغیبۀ را تألیف نمود. به نظر می رسد همین مقدار سند تاریخی در مورد آمادگی علمی و - 6 - شیخ طوسی ( 385
عدم حیرت شیعیان و خاصان امام عسکري(ع) در مواجهه با پدیده غیبت کافی باشد. بدون تردید علاقه مندان می توانند در صورت
مراجعه، به اسناد تاریخی بیشتري دست پیدا کنند که خارج از مجال این مقاله است. د - معصومین و آماده سازي شیعیان از زمان
پیامبر تا زمان شهادت امام حسن عسکري معصومین(ع) پیوسته بشارت دهنده تولد امام زمان(ع) بوده و ابعاد مختلف غیبت ایشان را
براي همه مسلمانان و بطور خاص براي شیعیان،تبیین کرده بودند. به صورتی که یکی از موضوعات مهم، که احادیث بسیاري در آن
زمینه وجود دارد، موضوع غیبت امام زمان(ع) است. حضرت آیت اللَّه صافی گلپایگانی بخشی از این احادیث را در کتاب منتخب
الاثر جمع آوري کرده اند 16 که به برخی از آنها اشاره می شود: - امام زمان داراي دو غیبت است - 10 حدیث؛ - غیبت او طولانی
خواهد بود - 91 حدیث؛ - چگونگی برخورداري مردم از او در زمان غیبتش - 7 حدیث؛ - عمر او بسیار طولانی است - 318
حدیث؛ - مخفی بودن ولادتش - 14 حدیث؛ - دشمنان خدا را می کشد و زمین را از شرك پاك می کند - 19 حدیث؛ - در
مورد سیره و روش او - 30 حدیث؛ - ظاهر نخواهد شد مگر بعد از امتحان سخت - 24 حدیث؛ - چگونگی ظهورش - 12 حدیث؛
- فتنه ها و گناهانی که قبل از ظهور او خواهد بود - 37 حدیث؛ - بیعت هیچ کسی را برعهده ندارد - 10 حدیث؛ - کیفیت بیعت
مردم با او در زمان ظهور - 11 حدیث؛ - پذیرش اسلام توسط همه مردم جهان - 7 حدیث؛ - گسترش عدل توسط او - 129
حدیث؛ - آباد شدن تمام زمین در زمان حکومت او - 5 حدیث؛ - پرهیز از انکار او - 9 حدیث؛ - پاداش و اجر انتظار فرج - 23
حدیث؛ - تکالیف شیعیان - 54 حدیث؛ - اجر و پاداش افرادي که در زمان غیبتش به او ایمان دارند - 23 حدیث؛ - عدم جواز
وقت تعیین کردن براي ظهورش - 7 حدیث؛ - محل برپا شدن منبر ایشان در زمان ظهور - 17 حدیث. در روایاتی که از
معصومین(ع) نقل شده است مسائل بسیار جزئی، مانند نوع لباس، غذا، تعداد یاران و حتی روحیات و رفتار آنها، بیان شده است که
ذکر همه آنها، فرصت زیادي می طلبد. بنابراین در هنگام غیبت امام زمان(ع) هیچگونه نکته مبهمی که از قبل تعیین و مشخص
نشده باشد، وجود نداشت. بنابراین نمی توان باور کرد که با شروع غیبت امام عصر(ع)، شیعیان دچار حیرت شده باشند وحتی این
حیرت صد سال نیز ادامه یافته باشد. در حقیقت شواهد تاریخی از این نظریه حمایت نمی کند. توجه به این نکته نیز بسیار ضروري
است که گنجینه روایات و احادیثی که هم اکنون در اختیار ما شیعیان قرار دارد، علاوه بر اینکه بنیاد و مبناي عقاید و احکام ما را
تشکیل می دهد، از لحاظ تاریخی نیز اسناد معتبر و بسیار مهمی است؛ زیرا راویان و محدثان شیعه این احادیث را با دقت بسیار و با
انگیزه ارایه خدمات دینی جمع آوري و مدون کرده اند و از آنجا که این احادیث و روایات با عقاید آنها سر و کار داشته است،
بدون تحقیق و اطمینان از ابعاد مختلف، آنها را نقل و یادداشت نمی کرده اند. بنابراین در ارایه گزارش تاریخی به راحتی می توان
به آنها (به ویژه اخبار متواتر) استناد کرد. 2 - تئوري امامت به شیعیان می گفت: امام باید همیشه در جامعه حیّ و حاضر باشد.
وجود او (امام) اساساً براي اداره اجتماع و هدایت مردم به راه راست است. الف - سیره معصومین اگر شیعیان در قرن سوم هجري
صفحه 26 از 45
که تولد و غیبت امام عصر(ع) در آن زمان واقع شده است، چنین اعتقادي داشتند (که امام باید همیشه در جامعه حی و حاضر باشد
و وجود او اساساً براي اداره اجتماع و هدایت مردم به راه راست است) مشکل آنها می بایست خیلی زودتر از زمان شروع غیبت
آغاز شده باشد و اختصاص دادن این سردرگمی به زمان شروع غیبت امام زمان(ع)، بی اساس است؛ زیرا همانطور که می دانیم بعد
از شهادت امام حسن(ع)، هیچگاه حکومت و اداره جامعه در اختیار معصومین نبوده است و حتی در هنگام ولایتعهدي امام رضا(ع)
ایشان هیچگونه دخالتی در اداره اوضاع اجتماعی نداشتند و در خراسان تحت نظر و کنترل حکومت مأمون بودند. و امام هادي و
امام عسکري(ع) همانطور که قبلًا بیان شد به سختی با شیعیان، در ارتباط بودند و حاکمان آن عصر اجازه فعالیت هاي اجتماعی به
آنها نمی دادند. بنابراین اگر شیعیان چنان اعتقادي داشتند، قبل از شروع غیبت می بایست دچار حیرت می شدند در حالی که
هیچکس چنین نظریه اي را نقل نکرده است. البته بدیهی است که از یک سو فشار سیاسی خلفاي وقت و جلوگیري از دسترسی همه
شیعیان به امام زمان خویش و از سوي دیگر اغراض نفسانی در بین بعضی از شیعیان از زمان به امامت رسیدن امام موسی کاظم(ع)
باعث پدید آمدن فرقه هاي مختلفی شده بود 17 که شاید با توجه دلایل فوق و عدم وجود وسایل ارتباط جمعی، امري اجتناب
ناپذیر بود. ولی به هر حال همواره شیعیان خالص و پیروان صادق امامان معصوم، براساس تعلیماتی که از پیشوایان خود دریافت
کرده بودند و با تکیه بر ایمان راسخ خود، با یقین کافی، اعتقاداتشان را حفظ می کردند. وجود این فرقه هاي مختلف هرگز باعث
نشد که تردیدي در اصل امامت پیش آید. همانطور که در بخش هاي بعدي با تفصیل بیشتري توضیح داده خواهد شد بعد از به
شهادت رسیدن امام حسن عسکري(ع) نیز فرقه هاي مختلفی - بنابر همان دلایل و انگیزه هاي فوق - در بین شیعیان ایشان ظهور
کرد اما شیعیان خالص که اکثریت پیروان امام حسن عسکري(ع) را تشکیل می دادند، اعتقاد به امام غایب(ع) را هرگز از دست
ندادند و دچار حیرت و تشکیک نشدند. سایر فرقه ها نیز براساس تلاش و آگاه سازي علماي شیعه به تدریج از بین رفتند. علاوه بر
آن، شیعیان در آن زمان در مرکز اسلام یعنی مدینه و همچنین اطراف و کناف عالم اسلامی پراکنده و در مناطقی مانند یمن و ساوه
و خراسان از مرکز استقرار معصومین بسیار دور بودند و عملًا چنین اعتقادي نمی توانست نقشی در زندگی آنها داشته باشد تا با
مواجه شدن با غیبت امام زمان دچار سردرگمی صد ساله شوند و شیعیان خاص همانطور که قبل از به امامت رسیدن حضرت ولی
عصر(ع) وجوه مالی خود را توسط نمایندگانی به امامان قبلی(ع) تقدیم می کردند و پاسخ سؤالات شرعی خود را دریافت می
نمودند، بعد از آن نیز حقوق شرعی خود را به نایبان امام زمان(ع) تحویل می دادند و پاسخ سؤالات خود را از طریق نامه و توقیع
دریافت می کردند. 18 ب - آموزش تئوري غیبت توسط معصومین این نظریه که امامان باید همیشه در جامعه حیّ و حاضر باشد به
عقاید و آموزش هایی که شیعیان از امامان معصوم قبل از امام مهدي(ع) دریافت کرده بودند هیچگونه ربطی ندارد. به عنوان مثال
امام صادق(ع) به شیعیان یاد داده بودند که شخص مهدي از انظار مردم غایب می شود و حتی به واسطه شرایط سخت سیاسی و
اجتماعی، بردن نام ایشان نیز جایز نیست. تأکیدي که در روایت نقل شده از امام صادق وجود دارد بسیار جالب و دقیق است. ایشان
می فرماید: المَهدفیّف یَغیبف شَخصفهف ولا یَصفحّف لکم تَسمیَّتفهف. شخص مهدي غایب می شود و بردن نام او براي شما جایز
نیست. 19 امام رضا(ع) نیز چنین تأکیدي را در آموزش هاي خود مورد توجه قرار داده بودند. امام رضا(ع) فرمودند: لا یفري
جفسمفهف ولا یفسَ مّی بفاسمفهف. جسم او (مهدي) دیده نمی شود و نام او نیز نباید برده شود. 20 چنین آموزشی از سوي امام
هادي نیز به شیعیان تعلیم شده بود. و ایشان فرموده بودند: لاتَرونَ شخ َ ص هف. شخص او را نمی بینید. 21 بنابراین شیعیان آمادگی
برخورد با موضوع غایب بودن امام مهدي(ع) را داشتند. این موضوع براي شیعیان خاص و علماي شیعه که در ارتباط نزدیک با
خاندان نبوت بودند، کاملاً مشهود بود. روایاتی که در این زمینه وجود دارد، بسیار زیاد است و مجال نقل همه آنها در این مقاله
مختصر وجود ندارد. 3 - در دوره حیرت، رفته رفته، معناي جدیدي از تئوري امامت در جامعه شیعه رویید. محتوا و درون مایه
اصلی این تئوري جدید، این بود که لزومی ندارد امام با جسم و بدن خود در میان مردم حاضر باشد. همین قدر که عنایت و نظارتی
صفحه 27 از 45
بر مردم داشته باشد، کافی است. چنین بود که ایده امام غایب متولد شد. الف - تنزل جایگاه تئوري امام غایب همانطور که گفتیم
شیعیان قبل از شروع غیبت می دانستند که بنا بر آموزش هاي تئوري امامت که توسط معصومین بیان شده بود و همچنین ضرورت
هاي سیاسی و اجتماعی، لزومی ندارد که امام با جسم و بدن خود در میان مردم حاضر باشد. در واقع تئوري امام غایب موضوعی
نیست که در یک فرایند تاریخی تکامل پیدا کرده باشد و افکار تئوري پردازان آن را شکل داده باشد. چنین اعتقادي؛ یعنی اعتقاد
به تولد ایده امام غایب در یک فرایند فکري و زمانی، که یکصد سال بعد از میلاد امام زمان(ع) منسجم شده باشد، با موضوع
اصالت مهدویت منافات داشته و در تناقض است. این نظریه به این معنا است که اعتقاد به امام غایب همانند سایر تئوري هاي بشري
در معرض تردید، نقض و نفی قرار دارد. در حقیقت این نظریه رابطه وحیانی تئوري غیبت آخرین امام را قطع کرده و آن را تا
جایگاه سایر مفاهیم و تئوري هاي بشري، پائین می آورد. البته توجه به این نکته ضروري است که شیعیان هیچگاه از نقد شدن
عقاید و اعتقاداتشان در مباحث علمی هراسی نداشته اند. این موضوع در مباحث مربوط به غیبت امام زمان(ع) به صورت یک سنت
تاریخی درآمده است. و همواره عالمان شیعه در ابعاد مختلف اعتقادي به مباحثه و مناظره با مخالفان می پرداختند و اکنون مجموعه
عظیمی از این مناظرات وجود دارد. پاسخ گفتن به شبهات مطرح شده در مورد غیبت امام عصر(ع) نیز از دیرباز مرسوم بوده است.
البته بدون تردید این تسامح، به معنی پذیرفتن جعل تاریخی و تحریف حقایق نیست. و تنزل دادن اعتقاد به تئوري غیبت تا سطح
سایر تئوري هاي علوم انسانی موجب قابل پاسخ گویی است؛ زیرا با واقعیت تاریخی، تطابق ندارد و قابل پذیرش نیست هر چند در
به مورخان مسلمان » دوران حیرت « الفاظ زیبا و با اهداف مصلحت جویانه مطرح شده باشد. ب - غفلت از محتوا آنچه تحت عنوان
در کتاب یوم الخلاص که تحت عنوان روزگار » کامل سلیمان « و مورخان شیعه نسبت داده شده است جاي تأمل زیادي دارد. آقاي
مورد بحث قرار داده اند. 22 مراجعه به این سرفصل، در کتاب » دوران حیرت « رهایی ترجمه شده است، سر فصلی را تحت عنوان
روزگار رهایی، نشان می دهد که هدف کامل سلیمان از طرح این عنوان کاملًا با استنباط تفاوت دارد. حیرتی که در روایات در
کنار غیبت ذکر شده و مؤلف کتاب روزگار رهایی آن روایات را مورد بحث قرار داده است، حیرتی است که هم اکنون نیز وجود
دوران « دارد و احساس می شود و به تولد ایده امام غایب نیز ربطی ندارد. کامل سلیمان حدیثی را از امام صادق(ع) در فصل
نقل می کند. در این حدیث، امام صادق(ع) می فرماید: یکونف لَهف غیبۀٌ و حَیرَةٌ حَتّی یَضفلَّ الخلقف عَن اَدیانفهفم. براي » حیرت
او غیبت و حیرتی هست که مردمان از دین خود برمی گردند و گمراه می شوند. کامل سلیمان در شرح این حدیث می گوید: با
کمال تأسف ما در چنین شرایطی زندگی می کنیم و بیشتر مردمان از دین و آئین خود باز گشته اند، به خدا پناه می بریم از این
امتحان بزرگی که براي ما روي داده است. و از او می خواهیم که از گروه ثابت قدمان باشیم که به هنگام ظهور آن دست نیرومند
انتقام الهی، در رکاب او با دشمنان خدا پیکارگر و در برابر حق تسلیم و از حریم حق مدافع باشیم. 23 از اینگونه روایات، نمونه هاي
بسیاري وجود دارد که مؤلف کتاب روزگار رهایی تعدادي از آنها را بیان کرده است. به عنوان مثال روایتی را از پیامبراکرم(ص)
نقل می کند که ایشان فرمود: یَکفونف لَهف غیبۀٌ و حَیرَةٌ تَضفلّف فیَها الأفمَم. براي او غیبت و براي امت حیرتی خواهد بود که
خیلی ها در آن دوران گمراه خواهند شد. روایتی نیز از امیرالمؤمنین در این کتاب نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
یکونف لفغَیبَتفهف حَیرَةٌ یَضفلّف فیها اَقوامٌ و یَهتدي آخَرونَ، أولئفکَ خفیارف الافمَ ۀف مَعَ الاَبرارف العفترَةف. براي غیبت او
حیرتی است که گروه هایی در آن گمراه می شوند و گروهی بر هدایت استوار می مانند که آنها بهترین امت هستند که بابزرگان
عترت همراهند. کامل سلیمان در شرح این حدیث نیز می گوید: آنچه امروز، جهان اسلام با آن روبرو است، همه اش از مظاه پی
2 . محمد . نشریه آفتاب، تهران شماره دوازدهم، بهمن 1380 ، ص 60 ،» مهدویت و احیاي دین « ، نوشت ها : 1 . عبدالکریم سروش
3 . کامل سلیمان، .63- مهدي رکنی، نشانی از امام غایب(ع)، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، مشهد، 1375 ، ص 33
5 . 4 . به نشانی از امام غائب(ص)، ص 15 . روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدي پور، جلد اول، نشر آفاق، تهران، 1376 ، ص 266
صفحه 28 از 45
7 . همان. 8 . همان. 9 . ابراهیم امینی، مسئله غیبت، .215- . همان. 6 . شیخ طوسی، کتاب الغیبۀ، مکتبۀ نینوي، تهران، بی تا، ص 216
10 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه آیت اللَّه کمره . نشر آفاق، تهران پانزدهم شعبان 1401 ، ص 81 ،» نور مهدي «
11 . ابن ابی زینب نعمانی، کتاب الغیبۀ، . اي، کتاب فروشی اسلامی، تهران 1377 ، مقدمه ص 65 ؛ و نشانی از امام غائب(ع)، ص 19
15 . شیخ مفید، فصول العشره فی الغیبۀ، مترجم: محمد باقر ù14. مترجم جواد غفاري، کتابخانه صدوق، تهران 1363 ، ص 12
13 . سیدمرتضی، المقنع، مترجم: واحد تحقیقات مسجد جمکران، انتشارات مسجد . خالصی، انتشارات راه امام، تهران، 1360 ، ص 4
. 14 . ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق رضا استادي، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1363 ، ص 3 . جمکران، قم، 1375 ، ص 7
17 . جاسم .1- 16 . لطف اللَّه صافی گلپایگانی، منتخب?الاثر، مکتبۀالصدر، تهران، بی?تا، فهرست، ص 18 . 15 . کتاب الغیبۀ، ص 9
.18 . حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سیدمحمد تقی آیت?اللهی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1377 ، ص 101
20 . همان، . 19 . روزگار رهایی، ص 96 .51- عباس راسخی نجفی، سفیران امام، انتشارات محب، چاپ دوم، قم، 1375 ، ص 50
26 . تاریخ . 25 . همان، ص 337 .336- 24 . همان، ص 335 . 23 . همان، ص 338 . 22 . همان، ص 333 . 21 . همان، ص 100 . ص 98
28 . الشریف المرتضی، الفصول المختارة من العیون و . 113- 27 . همان، ص 103 . 102- سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 101
. المحاسن، از مجموعه مصنفات الشیخ المفید، المؤتمرالعالمی لالفیۀ الشیخ المفید، قم، 1371 ، ج 2، ص 321
فرجام تاریخ و انسان واپسین
اشاره : آنچه در پی خواهد متن سخنرانی حجۀالاسلام والمسلمین سبحانی، رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی دفتر تبلیغات
که در نیمه شعبان سال جاري از » امام مهدي؛ استراتژي انتظار و جهان آینده « اسلامی حوزه علمیه قم است، که در نخستین همایش
سوي مؤسسه فرهنگی موعود برگزار شد، ایراد شده است. ایام با سعادت میلاد حجت بر حق حضرت ولی عصر(عج) را خدمت
خواهران و برادران عزیز تبریک عرض می کنم. موضوعی که براي گفت وگوي حاضر انتخاب شده اشاره به مسأله اي است که هم
به لحاظ تاریخی یکی از دغدغه هاي بزرگ بشریت به حساب می آید و هم در دوران معاصر، مکاتب گوناگون اندیشه ها و آراي
متفاوتی را در این باب مطرح کرده اند. مسأله آینده جهان یا به تعبیر دیگر فرجام تاریخ، بحثی است که جابه جا در ادیان الهی از
جمله بودیسم، یهودیت، مسیحیت، اسلام و عرفان هاي گوناگون مطرح شده و مکتب هاي معاصر غرب نیز - حتی کسانی که
معتقدند عصر ایدئولوژي ها به پایان رسیده و انسان دیگر رویکردي به ایدئولوژي و مکتب نخواهد داشت - نسبت به آینده جهان،
آینده تاریخ، طرح و تئوري تازه اي را عرضه کرده اند. به خصوص در سده بیستم میلادي در غرب اندیشمندان و نحله هاي فراوان
یا آینده گرایی یا موعودگرایی لقب داده (Futurism) نوظهور در مورد فرجام تاریخ سخن بسیار گفته و این جریان را فوتوریسم
اند. امروز بحث موعودگرایی یا به تعبیر دیگر هزاره گرایی از بحث هاي جدّي محافل علمی و دینی در دنیاي غرب است. مروري بر
The سایت هاي اینترنتی و توجه به آراي اندیشمندان معاصر اهمیت این نکته را روشن می کند. فرجام تاریخ و انسان واپسین
عنوان مقاله اي است از متفکر بزرگ معاصر غرب و شاید بزرگ ترین استراتژیست end of history and the last) (man
دنیاي غرب و امریکا، فوکویاما. در اینجا مروري خواهم داشت از زاویه نگاه این متفکر و اندیشمند غربی به مسأله فرجام تاریخ و
سرنوشت انسان واپسین و از آنجا پلی می زنم و ارتباطی برقرار می کنم به اندیشه اسلامی در مورد جهان آینده و انسان واپسین
اسلامی تا مشخص شود رابطه و نسبت این دو جریان و دو اندیشه چیست؟ در ابتدا لازم است مفهوم آینده جهان یا فرجام تاریخ را
در این بحث روشن کنیم. چون گاهی گمان می شود وقتی می گوییم فرجام تاریخ یا آینده جهان یعنی آینده تاریخی زمان مند؛
یعنی مثلًا آن صد سال آخر تاریخ چه خواهد شد. سخن از آینده جهان یا فرجام تاریخ، تاریخ زمانی و تاریخ عدد و رقم نیست. در
این نگاه، جهان آینده یا فرجام تاریخ یعنی جامعه اي، محیطی و دوره اي از تاریخ بشریت که تمام تمنیات انسان، آرزوها و انگیزه
صفحه 29 از 45
هاي انسانی در آن جامعه ارضاء می شود و انسان به آرامشی می رسد که دیگر انگیزه اي براي حرکت بعدي تاریخ وجود نخواهد
داشت. آینده نگاران و آینده گرایان معتقدند که آینده بشریت ختم به حاکمیتی یا دولتی یا دوره اي خواهد شد که در آنجا تلاش
جست وجوگرانه انسان براي تغییر وضعیت خود به اتمام می رسد. انسان دیگر نقطه تضاد و چالشی نخواهد داشت و به سوي
مطلوب و محبوب خود جهت گیري مستقیم خواهد کرد. نه اینکه تحولی نخواهد بود، نه اینکه تغییر و تکاملی نخواهد بود، برعکس
جهان آینده و فرجام تاریخ از دیدگاه کسانی که آینده تاریخ را تحلیل کرده اند نشان از جامعه اي دارد که انسان در آنجا به
بیشترین مطلوبیت هاي خود دست پیدا می کند. پس آینده تاریخ چه از دیدگاه مادي گرایان و چه از دیدگاه الهی گرایان یک
دنیاي موعود و جهان موعودي است که بشریت در طول تاریخ تمام تحرك و تکاپوي خودش را براي رسیدن به آن جهان و آن
حاکمیت و آن جامعه سپري کرده است. از این تعریف معلوم می شود که وقتی سخن از انسان واپسین می گوییم کدام انسان است.
انسانی که برخلاف تاریخ گذشته بشریت، چالش ها، ستیزها و تکاپوهایش براي جنگ با موانع و ستیز براي محدودیت ها نیست
بلکه آن انسان در جامعه مطلوب خود همه چیز را آماده و در دسترس می بیند و اهداف را نزدیک و قابل وصول. انسان واپسین که
ادیان الهی تعریف می کنند، جهان آینده اي که این مکاتب ارائه می کنند و آنچه را که آخرین متفکران غرب از انسان واپسین
گفته اند چنین جامعه اي است. در این نقطه گمان نمی کنم میان ادیان الهی و نظریه پردازان مادي غرب هم اختلاف نظري وجود
داشته باشد. وقتی به تاریخ جدید غرب مراجعه می کنید متفکران بزرگ و قله هاي اندیشه غرب را می بینید که بدون استثناء نظریه
اي در مورد فلسفه تاریخ و در انتها جامعه اي به عنوان فرجام این تاریخ و فرجام این تکاپو دارند. مارکسیسم یکی از این مکاتب
است. لیبرالیسم در شکل لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی هم از این مکتب ها هستند. همه این مکتب ها آینده جهانی و
انسان واپسینی دارند. اگزیستانسیالیسم که در نقد اندیشه هاي مدرن غرب شکل گرفت، خود داراي یک آینده جهان و انسان
واپسین است. اینها مکتب هاي مدرن بودند. مکتب هاي پست مدرن و فرا مدرن هم داراي تصویري و آینده اي از انسان واپسین
اند. اختلاف میان این مکتب ها و ادیان در خصوصیات آن جهان و خصوصیات آن انسان واپسین است وگرنه همه اینها یک تیپ،
یک نقطه ایده آل و یک جامعه نمونه و انسان نمونه معرفی می کنند. ما در اینجا مقایسه اي می کنیم میان آنچه که متفکران معاصر
غرب به عنوان جهان آینده مطرح می کنند و آنچه که در اندیشه موعودگرایی اسلام و بحث مهدویت در بین همه فرق اسلامی
وجود دارد. که اگر این موضوع را دنبال کنید می بینید که ریشه اش در مسیحیت و یهودیت هم با همین مضمون وجود دارد. براي
مطالعه این موضوع پیشنهاد می کنم نگاهی به مبانی فرهنگ مدرن غرب داشته باشید و مبانی این فرهنگ را با فرهنگ اسلامی
مقایسه کنید تا از آنجا به دست بیاید که مبانی مهدویت و موعودگرایی تا چه اندازه با آنچه که مدرنیته غربی به عنوان آینده جهان
ارائه می کند تفاوت و فاصله دارد. متأسفانه در بعضی از نوشته ها دیده می شود بی توجه به این مبانی سراغ علائم ظهور یا علائم
بعد از ظهور می روند و دقیقاً ویژگی هایی را ارائه می کنند که در تفکر مدرنیته به عنوان پایان جهان و جهان آینده مطرح می
شود. حال آنکه مهدویت اندیشه اي است مستقل و از نظر مبانی فکري و ایدئولوژي از جریان مدرن و فلسفه مدرن کاملًا فاصله
دارد. در بین متفکران غرب اختلاف نظر وجود دارد که ما مدرنیته را چگونه معنا کنیم. نخست تعریفی مختصر از مدرنیته ارائه می
کنم و سپس براساس این تعریف و مبنا اشاره خواهم کرد که فلسفه هاي معاصر و اندیشمندان معاصر در باب مبانی آینده جهان و
جهان آینده چه دیدگاهی دارند و از چه پایگاهی سخن گفته اند. چند تعریف و چند نقطه امتیاز مهم در تفکیک میان دنیاي مدرن
و دنیاي پیش از مدرن وجود دارد. به تعبیر دیگر از مجموع مباحثی که در باب مدرنیته صورت گرفته سه خصوصیت و سه نقطه
امتیاز براي مدرنیته برشمرده اند. اولین ویژگی که براي مدرنیته برشمرده اند این است که فرهنگ مدرن برخلاف فرهنگ هاي دینی
و فرهنگ هاي گذشته جهان را به جاي اینکه طولی نگاه کند در عرض و در کف می بیند. جهان از دیدگاه مدرن دیگر چند لایه
نیست؛ یک سطح و یک رویه دارد. همه چیز در جهان مدرن حقیقت است. مجازي وجود ندارد و حقیقت آن چیزي است که شما
صفحه 30 از 45
رسوخ در ماهیت جهان و « با گوش می شنوید، با چشم می بینید و با دست لمس می کنید. در فرهنگ مدرن، تأمل و تفکر به معناي
وجود ندارد؛ چون ماهیتی جدا از آنچه که هست و آنچه که احساس می کنیم وجود ندارد. جهان در تفکر مدرن - » ماهیت انسان
از زمانی که امثال بیکن و دکارت در غرب دیدگاه هاي خود را مطرح کردند - جهانی کاملًا قابل لمس و قابل محاسبه است، و لذا
است. جهان را می توانید با علائم ریاضی نشان دهید. این » محاسبه « ، نیست » تدبیر « . است » مشاهده « ، مطرح نیست » اندیشه « دیگر
اولین ویژگی است که غرب شناسان براي جهان مدرن نام برده اند. ویژگی دوم جدا کردن انسان از هستی بیرونی و جهان است.
ویژگی اول این بود که در این تفکر جهان لایه لایه و جهان طولی که سر به آسمان داشت؛ همه در زمین خلاصه شده است؛
ویژگی دوم هم این است که باید در همین لایه سطحی و رویی، میان انسان و محیط پیرامونش تفکیک و تمایز قائل شد. تفکیک
مبتنی بر همین نظریه است. انسان پیش از مدرنیته خود را با جهان همگام و هماهنگ (Object) » ابژه « و (Subject) » سوژه « میان
می دید، خود را بخشی از هستی و هستی را بخشی از خود تلقی می کرد و با هستی می زیست، اما در تفکر مدرن فاصله اي عمیق
پدید آمد و این انسان مأمور شد که سراغ یک جهان بیگانه از خود و » ابژه « و جهان به عنوان یک » سوژه « میان انسان به عنوان یک
برون از خود برود تا معرفتی را فراچنگ آورد. و لذا در این تفکر انسان تبدیل به موجودي شد که تلاش می کند خود را از حقیقت
که انگلیسی زبان است در شعر » تی.اس. الیوت « هستی خود جدا کند تا بتواند جهان را محاسبه کند. یکی از شاعران بزرگ غرب
معروفش وقتی به این ویژگی غرب می رسد می گوید: این کار غربی ترین گناهی است که انسان مرتکب شد. کدام گناه؟ گناه
جدایی میان انسان و جهان پیرامونش. این جدایی چه اشکالی داشت که الیوت از آن به عنوان بزرگ ترین گناه یا غربی ترین گناه
یاد می کند. نتیجه این جدایی، از خودبیگانگی انسان و فرو رفتن انسان در درون خود و غربت نسبت به محیط پیرامونش بود. در
جهان مدرن وقتی انسان از جهان جدا شد، قرار شد از انسان و جهان تعریف جدیدي شود. انسان چیست؟ متفکران مدرن به تدریج
به این نقطه رسیدند: انسانی که یک لایه است و می شود او را مشاهده کرد، چیزي جز احساسات و عواطف زودگذر ندارد. چیزي
جز مجموعه اي از احساسات، تمنیات و تمایلات در او نیست. ما هر چه انسان را جست وجو می کنیم لذت جو، قدرت جو و رفاه
جوست و فراتر از این در انسان مدرن دیگر چیزي وجود ندارد. این انسان می خواهد با جهان پیرامون خود برخورد کند، چه باید
بکند، چگونه برخورد کند؟ ویژگی سوم عصر مدرنیته در اینجا ظاهر می شود. انسانی که از همه هستی تنها چیزي به نام احساسات،
تمنیات، تمایلات و خواست هاي جزئی، برایش باقی مانده تمام تلاشش این است که در جهان تصرف کند تا بتواند از جهان در
مسیر تمنیات خود بهره جویی نماید. کار علم مدرن در بنیاد چنین هدفی بود. علم مدرن براي تصرف در محیط و براي محاسبه و
اندازه گیري اشیاي بیرونی است. براي امکان سنجی و توان سنجی است تا انسان بتواند از محیط پیرامون خود آن چیزي را برگیرد
که امروز احساس می کند و به آن میل دارد. این سه ویژگی در فرهنگ مدرن، انسان مدرن را از گذشته خود و از حقیقت هستی
جامعه شناس معروف آلمانی معتقد است دوران مدرنیته بر سه واژه یا سه مفهوم استوار است. » وبر « . خود جدا و بیگانه می کند
طبیعت، تعقل و ترقی. این سه واژه هر چند در گذشته نیز وجود داشت امّا در دوران مدرن معنایی متفاوت یافته است. از دیدگاه
» هستی « نمی شنوید، واژه » هستی « شما دیگر بعد از دوران مدرنیته سخن از .» طبیعت « فرو کاهش پیدا می کند به » هستی « ماکس وبر
می دهد. هر جا هم سخن از هستی یا جهان است شما می توانید واژه هستی یا جهان را حذف کنید و به » طبیعت « جاي خود را به
جاي آن طبیعت را بگذرید. پس تمام حقایق عالم در فرهنگ مدرن تبدیل به واژه اي و مفهومی می شود به نام طبیعت. واژه دوم
است انسان آمده با این طبیعت چه کند، چه جایگاهی نسبت به این طبیعت دارد؟ می گوید انسان دنبال ترقی و پیشرفت » ترقی «
است. پیشرفت یعنی چه؟ مفهوم پیشرفت یعنی تصرف هر چه بیشتر در امکانات بیرونی براي ارضاي تمینات درونی. و واژه سوم
است. واژه تعقل واژه آشنا و مأنوسی است اما وبر می گوید گمان نکنید که امروز واژه تعقل همان چیزي است که شما در » تعقل «
بدو امر می اندیشید، تعقل در دوران مدرن تعقل ابزاري است. عقلانیت به این معناست که انسان از خرد خود کمک می گیرد، تا
صفحه 31 از 45
بتواند امیال درونی خود را از محیط بگیرد و در محیط تأمین کند. سه اصل تعقل، طبیعت و ترقی پایه گذار اندیشه اي در غرب می
شود و بنیادي را ایجاد می کند که آن را اصطلاحاً مدرنیته یا مدرنیسم می نامند. این تصویر هستی شناسانه یا جهان شناسانه در
دیدگاه مدرن است. اگر شما به این تصویر یک تصویر دیگر اضافه کنید می توانید حدس بزنید که متفکران معاصر غرب در مورد
تاریخ و آینده تاریخ چگونه می اندیشند. آن تصویر دوم تصویر انسان است. از دیدگاه متفکران معاصر آنچه که تاریخ را حرکت
می دهد و تحولات تاریخی را به دنبال دارد نزاع میان انسان و موانع محیطی است. حرکت تاریخ یعنی چالش و درگیري میان انسان
با محیطش براي تغییر وضعیت به سمت مطلوب. تصویري که شما از انسان ارائه می کنید، انگاره اي که از آدمی در پهنه تاریخ ارائه
می کنید نشان می دهد که شما آینده این تاریخ را چگونه می بینید. آینده تاریخ به معنی دوره اي از تاریخ که این انسان می
خواهد به آرامش برسد. این انسان می خواهد تمام تمنیات تاریخی خود را در آنجا به تمام و کمال دریافت کند. در فرهنگ مدرن
کدام انسان است که با طبیعت و محیط بیرونی چالش می کند؟ من به جاي اینکه وارد مباحث مفصل شوم و آراي تک تک
اندیشمندان غرب را درباره انسان بگویم از سخن پدر انسان شناسی مدرن غرب و سرآمد اندیشورانی که تقریباً تمام فلسفه هاي
استفاده می کنم. ماکیاولی پدر اندیشه مدرن غرب است. در » ماکیاولی « تاریخ و عمده مکاتب فلسفی بر دانش او بنا شد؛ یعنی
کشور ما شخصیت اصلی او معرفی نشده است. ماکیاول و ماکیاولیسم به معناي غرب مدرن است. ماکیاول در مورد انسان مدرن چه
می گوید؟ او معتقد است که انسان مدرن دو ویژگی دارد و اگر شما می خواهید انسان مدرن را بشناسید باید در این دو آینه نظر
کنید. هر فلسفه اي که انسان را در این دو تعریف به رسمیت بشناسد، فلسفه اي است قابل پذیرش و هر فلسفه اي که این دو را به
رسمیت نشناسد و یا چیزي وراي این دو براي انسان قائل شود از دیدگاه او، اوهام است نه اندیشه. تاریخ نویسان اندیشه غرب می
گویند: ماکیاول با این دو انگاره در مورد انسان، هم فلسفه غرب، هم علم جدید غرب، هم تکنولوژي غرب و هم فلسفه سیاست
غرب را جهت می دهد. ماکیاول در کتاب شهریار و هم در کتاب گفتارها دو ویژگی براي انسان مطرح می کند. اما او قبل از
متفکر بزرگ مسیحی استناد می کند. اگوستین که بزرگ » اگوستین « پرداختن به این دو ویژگی، مقدمه اي دارد که در آن به گفته
ترین متفکر قرون وسطاي مسیحی است کتابی دارد به نام شهر خدا. او در کتاب شهر خدا جهان انسان ها را تفکیک می کند و می
است: شهر خدا و شهر زمین، او معتقد است که مسیحیت نیامده است شهر زمین را آباد » شهر « گوید جهان انسان ها، دو جهان یا دو
کند، انسان ها عموماً در شهر زمین زندگی می کنند. کار مسیح این بود که شهر خدا را آباد کند. شهر خدا کجاست؟ کلیساست؛
شهر خدا روز موعودي است که مسیح ظهور می کند. شهر زمین کجاست؟ همین بستر مادي و طبیعی که ما در آن زندگی می
کنیم. اگوستین می گفت انسان ها یا ساکن شهر خدایند یا ساکن شهر زمین. نمی شود کسی در شهر زمین ساکن باشد و در شهر
خدا هم باشد. انسان ها شهروند یکی از این دو شهرند. و اندیشه مسیحی به دنبال این است که انسان ها را از شهروندي شهر زمین
جدا کند و آنها را شهروند شهر خدا کند. این تئوري و نظریه اگوستین است. ماکیاول دقیقاً به همین نکته استناد می کند. او می
گوید اگوستین خوب گفت، باید میان شهروندان زمینی و آسمانی تفکیک کرد. اما نکته مهم این است که در عصر جدید دیگر
شهر خدا بی معنا شده است. یا گاهی مسامحه می کند و می گوید من نمی گویم شهر خدایی نیست، من شهروند شهر خدا نیستم،
من آمده ام تا شهروندان شهر زمین را تعریف کنم و راه رسم زندگی در این شهر را بیان کنم. شهروند شهر زمین در دیدگاه
ماکیاولی داراي این دو ویژگی است: 1 - از نظر این شهروند، خیر تنها معنایش قدرت، شکوه و رفاه مادي است. 2 - انسان هاي
زمینی مردمی ناسپاس، ریاکار و حیله گرند. آزمندانه از خطر می پرهیزند و به جلب نفع خود روي می آورند. باید قبول کرد که
همه مردم شرورند و هرگاه شرایط اجازه دهد این بدخواهی را بروز می دهند. لهذا بشریت مراقب است که دیگري به حوزه قدرت،
ثروت و رفاه نزدیک نشود. انسان مدرن همه اینها را براي خود می خواهد. بنده ادعا می کنم که تمام مکاتب معاصر غرب کم و
بیش همین انسان شناسی را به عاریت گرفته اند و تفکر پست مدرن هم بر چنین انسانی استوار است. از ماکس وبر، هگل، مارکس،
صفحه 32 از 45
جان لاك و توماس هابز، گرفته تا آخرین اندیشمند لیبرال دموکراسی؛ یعنی فوکویاما، همه همین تعریف را از انسان دارند. حتی
فوکویاما تصریح می کند انسان واپسینی که من به دنبال او هستم این انسان است. مبناي انسان شناسی غرب مدرن از مکتبی به
مکتب دیگر تفاوت هایی دارد اما در این بنیاد انسان شناسانه تفاوتی نیست. براي اینکه این انسان؛ یعنی انسانی که قدرت و رفاه می
خواهد - و تنها براي خود هم می خواهد - بتواند چرخه زندگی خود را بچرخاند چه باید کرد؟ مکاتب گوناگون غرب اندیشه
متفکر بعد از ماکیاول که نظریه هاي او را توضیح می دهد - معتقد - » توماس هابز « . هاي مختلفی در این خصوص ارائه می کنند
این استعاره و کلمه قصاري است که در طول تاریخ غرب ده ها و صدها بار در مکاتب مختلف .» انسان گرگ انسان است « : است
تکرار شده است. اگر انسان گرگ انسان است و نمی خواهد به دیگري چیزي برسد، پس چه باید کرد؟ مارکسیسم پاي قدرت
دولت را به میان می آورد تا انسان بتواند به رفاه برسد. مارکس معتقد است که آن چیزي که موجب می شود انسان ها به رفاه
است. از این رو، وقتی انسان مالک ابزار تولید می شود دیگر اجازه نمی دهد دیگران به این » منشی « نرسند همین خصوصیت گرگ
حوزه وارد شوند. حال چه باید کرد؟ چاره اش دولتی کردن اقتصاد و سیاست است و کوتاه کردن پاي تمایلات فردي از حوزه
قدرت. این یک فلسفه تاریخ بود. فلسفه تاریخ مارکسیسم تلاش انسان در طول تاریخ است براي اینکه ابزار تولید و مناسبات
اقتصادي را به گونه اي تنظیم کند که این گرگ صفتی انسان بروز پیدا نکند. وقتی سؤال می شود که آینده تاریخ و انسان واپسین
شما چه معنایی دارد؟ می گوید: انسان واپسین من، و جامعه کمونیستی من جامعه اي است که در آن انسان ها از حوزه قدرت دور
می افتند. ابزار تصرف نسبت به همدیگر را از دست می دهند، کنترل آنچنان شدید می شود که انسان ها فقط به رفاه خود می
پردازند و قدرت و جرئت تصرف در دیگري پیدا نمی کنند. هیأت حاکمه سیاسی در جامعه واپسین مارکس، وظیفه اش همین است
که انسان ها را آنچنان از ابزار قدرت دور بدارد که این انسان بتواند با برابري و عدالت، رفاه مادي خود را تأمین کند. لیبرالیسم
درباره آینده تاریخ و فلسفه تاریخ چه می اندیشد؟ لیبرالیسم هم انسان را گرگ انسان می داند، اما معتقد است که اگر انسان
بخواهد در این جامعه با رفاه زندگی کند و به قدرت و منزلت برسد و تمنیات درونی خود را ارضا کند، راهش این است که پیمان
ببندد و قرارداد اجتماعی را امضا کند. انسان به این آگاهی برسد که اگر قرار باشد ما هم مثل گرگ به جان هم بیفتیم و همدیگر را
بدریم هیچ کدام از ما به ثروت و قدرت نمی رسد. اگر همه می خواهیم بر خوان قدرت و رفاه بمانیم و ثروت تحصیل کنیم، راهش
این است که در یک پیمان اجتماعی و در یک جامعه مدنی با همدیگر جمع شویم، مناسبات را به گونه اي تنظیم کنیم که همه
بتوانند به رفاه برسند. بر این اساس فلسفه تاریخ از دیدگاه لیبرالیسم جدال انسان است براي جلوگیري از عدم توافق و این که هر جا
که احساس می کند این توافق و این قرارداد اجتماعی به گونه اي دارد مختل می شود وارد عمل شود، موانع را برطرف کند و پیمان
اجتماعی را برقرار سازد. از دیدگاه لیبرالیسم، توتالیتاریسم یکی از این موانع است. اقتدارگرایی مانعی است که موجب می شود
انسان ها نتوانند بر سر منافع و رفاه خود توافق کنند. فاشیسم، از دیدگاه لیبرالیسم یکی دیگر از موانع تاریخی است. باید با آن
جنگید؛ زیرا فاشیسم قدرت را در محدوده اي می بیند که اجازه نمی دهد بقیه سود ببرند. نزاع لیبرالیسم و فاشیسم در این نیست که
فاشیسم از نظر اخلاقی بد است، بلکه نزاع اصلی آنها در این است که فاشیسم رفاه، قدرت و ثروت را براي گروه اندکی می خواهد
و اجازه تعمیم نمی دهد. باید اجازه داد تا همه براساس یک توافق به نتیجه برسند. بنابراین آینده تاریخ و انسان واپسین از دیدگاه
لیبرالیسم جامعه اي است که این توافق به شکلی مطلوب تحقق پیدا کرده است. فوکویاما - در کتاب فرجام تاریخ و انسان واپسین
بوش اول مبتنی بر همین دیدگاه فوکویاما بنا شد - این نکته را دقیقاً » نظریه نظم نوین جهانی « که بحث هاي مفصل برانگیخت و
بیان کرده است. از فوکویاما به عنوان سرآمد جریان لیبرال دموکراسی در دنیاي امروز می پرسیم: آینده تاریخ و شرایطی که شما
ادعا می کنید انسان به همه تمنیاتش می رسد چگونه به دست می آید؟ چطور ممکن است که ما انسان ها در این بستر انسان
شناسانه به جایی برسیم که احساس آرامش کنیم؟ او در مجموع سه ویژگی را براي جهان آینده - که معتقد است هم اینک آن
صفحه 33 از 45
فرجام تاریخ آغاز شده - برمی شمارد: 1. بازار آزاد اقتصادي؛ 2. تکنولوژي و فناوري مدرن؛ 3. آزادي سیاسی. اینها همه سر فصل
بحثی است که او چگونه میان بازار آزاد اقتصادي (یعنی نظام سرمایه داري در اقتصاد) و میان تکنولوژي مدرن به عنوان بهترین ابزار
انسان براي رسیدن به تمنیات و بالاخره آزادي سیاسی پیوند می زند تا جامعه مطلوب خود را به دست بیاورد. جامعه مطلوب از
دیدگاه لیبرال دمکراسی جامعه اي است که در آن انسان می تواند از بستر نظام سرمایه داري مادي، رفاه عمومی خود را تأمین کند.
فوکویاما به این نکته ملتفت است که جریان لیبرال دمکراسی سنتی نمی تواند این آرامش و رفاه عمومی را فراهم کند. لذا در اینجا
برگشتی دارد به اندیشه هاي هگل. یعنی علی?
در انتظار